2018/08/08، 06:41 AM
جدیدترین عنوان از مجموعهی بسیار محبوب و پرطرفدار خدای جنگ همین چند ماه پیش عرضه شد و برخلاف نگرانیهایی که برخی از طرفداران قدیمی داشتند، نه تنها توانست تا حد بسیار زیادی موفقیتهای نسخههای اصلی را تکرار کند که با برداشتن چندین قدم رو به جلو در خیلی از موارد، به یکی از بهترین بازیهای این نسل بدل شد. تغییر فضا یکی از دغدغهها و نگرانیهای طرفداران پیش از عرضه بازی بود اما قصهای که سانتامونیکا از ترکیب کریتوس با اساطیر نورس برایمان تدارک دیده بودند به خوبی توانست انتظارات را برآورده کند. اما این به معنی دستنخورده باقی گذاشتن اساطیر در بازی نبود و علاوه بر تغییرات مثبتی که نویسندگان بازی در داستانهای اساطیری به وجود آوردند 10 تغییر منفی God of War در این داستانها در نوع خود بارز است؛ تغییرات و تفاوتهایی که گاهی آنقدر نسبت به همتایان تاریخی و ادبی خود زیاد است که عملا چیز دیگری تحویل مخاطب میدهد!
10- خدای روشناییِ نه چندان درخشان
بالدور در اساطیر شمالی خدای روشنایی و خوشرویی است که به خاطر خوش قلبیاش مشهور است. حداقل این چیزی است که در تاریخ از او به ما رسیده. در اِدای منثور نوشتهی هنرمند و محقق ایسلندی اسنوری استورلوسون که یکی از معدود منابع معتبر دربارهی اساطیر نورس باستان است، بالدور را خدایی نسبتا منفعل نشان میدهد که نه تنها به همه محبت دارد، که همه عاشق او هستند.
با این حال شخصیت بالدور در خدای جنگ کاملا متفاوت است. علاوه بر اینکه او یکی از شخصیتهای منفی اصلی بازی است، فردی عصبی و کینهجو به تصویر کشیده شده است. البته این تغییرات شخصیتی در بالدور توانسته به چند وجهی شدن روایت داستان بازی کمک کند اما با اینحال شاید به مزاق کسانی که با اساطیر اسکندیناوی آشنایی دارند خوش نیاید.
9- طبیعت اودین
اودین، پدر و بزرگ همهی خدایان اسکاندیناوی معمولا شخصیتی تصور میشده که وجوه مثبت کاراکترش بیشتر از وجوه منفی آن است. درست است که اودین به نوعی خدای جنگ و نبرد است اما خدای شفابخشی، خرد، دانش و شاعری هم هست. در داستانهای اصلی بیشتر اودین را متکی به خود میبینیم تا اینکه خودش را درگیر و نگران بقیه کند؛ البته در صورنی که به کسی اهمیتی بدهد بینهایت نخبهگرا و خاص پسند است.
در بازی خدای جنگ با اینکه اودین به صورت فیزیکی حضور ندارد و او را نمیبینیم اما تظاهر متفاوتش را حس میکنیم. در خلال بازی تعداد زیادی اتفاق و کنش و واکنش وجود دارد که به اودین نسبت داده میشود. همهی این اتفاقات در بازی از اودین شخصیتی به شدت درگیر در مسائل، منحصر بفرد و نیشدار ساخته است.
8- یک خیانت نامشخص
یکی دیگر از تغییرات بزرگی که در شخصیت و ویژگیهای اصلی کسی در بازی ایجاد شده، مربوط به فریا است. به عنوان الههی عشق و باروری، فریا معمولا زنی معتقد به سیستم تکهمسری به تصویر کشیده نمیشود. با این همه بدان معنی نیست که نسبت به اودین خیانتکار باشد یا چیزی از عشقش به او کم بشود. در واقع فریا در خیلی از موارد عکس این موضوع را از خود نشان میدهد.
در اِدای نثور گفته شده که هر وقت اودین به جایی میرود، فریا مدام در حال گریه به خاطر دوری از شوهرش است. با توجه به اینکه اودین سفرهای تکنفرهی گاه و بیگاه زیادی دارد، فریا معمولا در حال سوگواری تصور شده است. با علم به این موارد، رفتار فریا در بازی خیلی با منطق شخصیتی سنتی او همخوانی ندارد.
7- بزرگان سهگانه!
بیشتر داستانهای اسطوره ای بزرگ، نسخهای از بزرگان سهگانه را در خود دارند. در اساطیر یونان ما زئوس، پوزیدون و هادس را داریم. نمونهی رومی این سه میشود ژوپیتر، نپتون و پلوتو. حتی در اساطیر مصر با رع، اوزیریس و هوروس طرف هستیم. اساطیر نورس هم از این قاعده مستثنی نیستند. در شمال با اودین و دو برادرش ویلی (Vili) و وِ (Ve) روبرو میشویم.
ویلی به عنوان خدای انگیزه و Ve به عنوان خدای خلاقیت تصور شده اند. هر دوی این شخصیتها میتوانستند چیزهای زیادی به شخصیتپردازی بازی خدای جنگ اضافه کنند. البته وقتی خود اودین کمترین حضور خود را در بازی دارد خیلی تعجب برانگیز نیست که چرا برادرانش از داستان حذف شده اند اما جای دوری نمیرفت اگر فقط در خلال داستان چیزی دربارهی آنها میشنیدیم.
6- مشکلات خانوادگی
شجرهنامهی خدایان نورس صرف نظر از اینکه از چه منبعی استفاده کنید، به هم ریخته و آشفته است. با این حال چند رابطهی خانوادگی استاندارد و شناخته شده وجود دارد که البته نویسندگان خدای جنگ آنها را تغییر داده اند. مثل هویت لوکی و اینکه بالدور و ثور برادران تنی معرفی میشوند.
تعداد بیشتری از این روابط وجود دارد که بازی یا آنها را کاملا نادیده میگیرد یا به شکل مشخصی آنها تغییر میدهد. برخی از مهمترین آنها را در موارد دیگر این لیست و لیست قبلیمان با شما در میان گذاشتیم. به همین دلایل است که برخی شاید معتقد باشند خدای جنگ شجرهنامهی سنتی اساطیر اسکاندیناوی را بیش از حد نادیده گرفته است.
5- به دام افتاده
با اینکه خدای جنگ در مورد سر جدا شدهی میمیر زندانی از داستانهای سنتی نورس تبعیت کرده است اما از یک جهت تغییر بزرگی در آن داده است. در اساطیر شمالی، میمیر به عنوان گروگان در اختیار یکی از قبایل دیگر خدایان قرار میگیرد. به محض ورودش، آنها سرش را جدا میکنند و به عنوان هشدار و نشانه برای اودین میفرستند!
با تغییر این داستان در بازی، مقدار زیادی از لور و حال و هوای ویژهی آن از بین رفته است. تغییر علت زندانی شدن میمیر به خشم اودین به جای اینکه او را همانطور که در داستانهای اصلی داریم به عنوان مشاور همیشگی و مورد اعتماد اودین معرفی کنیم شاید در ادامهی تغییراتی باشد که در شخصیت خود اودین ایجاد شده و پیشتر بدان اشاره کردیم.
4- عدم وجود رقابت
یکی از تاثیرات نفی عدم حضور مستقیم ثور در بازی، این بود که کریتوس با همتای خودش یعنی یک خدای جنگ شمالی تقابلی نداشت. البته درست است که در اساطیر نورس خدایان مختلفی به عنوان خدای جنگ معرفی شده اند اما این ثور است که میتواند تجلی درست خدای جنگ باشد.
نویسندگان و تیم سازنده سعی کردهاند این وظیفه را به گردن بالدور بیندازند اما این کار نتوانسته همان تاثیر را داشته باشد. بالدور هیچ وقت یک خدای جنگ نبوده و به همین دلیل پتانسیل این وظیفه را ندارد.
3- نگهبان بایفراست
یکی دیگر از شخصیتهایی که در میتوانست در خدای جنگ حضور داشته باشد، هایمدال نگهبان پل رنگین کمان است. این شخصیت برخلاف برداشتهای مدرنی که از او شده (مشخصا برداشت مارول)، یکی از خدایان آزگارد به شمار میرود.
هایمدال به عنوان یکی دیگر از پسران اودین، خدای پاسدار و نگهبان بایفراست است؛ پل رنگین کمانی که 9 قلمروی کیهانشناسی نورس را به هم مرتبط میکند. با اینکه خود بایفراست در بازی با شکوه کامل وجود دارد اما خبری از نگهبان آن نیست. شاید به این دلیل که سازندگان نمی خواستهاند تعداد شخصیتها را بیش از حد بالا ببرند.
2- سرنوشت والکریها
والکیریها جنگجویانی قدرتمند و باافتخار بودند. آنها محافظ و فرماندههان میدان نبرد به شمار میرفتند.والکیریها همچنین از جایگاههای مختلفی در شجرهنامهی موجودات معنوی برخودار بودند. دیدن این هرج و مرج و کینهای که بازی در میان چنین موجودات روحانی و والایی قرار داده واقعا ناراحت کننده است. البته درست است که والکیریها در خدای جنگ به دام افتاده محسوب میشوند و اعمالشان دست خودشان نیست. با این حال به نظر میرسد همهی ای قضایا بیشتر برای گنجاندن آنها به عنوان چند باسفایت در بازی است تا تاثیر در متن اصلی داستان.
1- چه کسی انتقام میگیرد؟
بیشتر وقایع مرگ بالدور بر اساس روایت سنتی این اتفاق، رخ داد. مادر بالدور با شنیدن پیشگوییهای مرگ پسرش، او را مورد رحمت خود قرار میدهد و بالدور به نوعی رویینتن شده و نامیرا که هیچ چیز نمیتواند به او آسیب بزند. تاثیر این به نوعی جادو تا وقتی که لوکی میفهمد تنها چیزی که میتواند به بالدور آسیب بزند چوب درخت داروش است.
اینکه آترئوس که کسی نیست جز لوکی، بالدور را با همان چوب زخمی میکند بسیار خوب بود. با این حال به نظر میرسد که سازندگان مرگ او را به عنوان نشانهای برای شروع رگناروک در نظر گرفته اند. یکی از مواردی که از داستان حذف شده این است که برادر بالدور یعنی والی سعی میکند به سرعت انتقام مرگ او را بگیرد. وجود این قسمت در بازی میتوانست خیلی جالب باشد.
10- خدای روشناییِ نه چندان درخشان
بالدور در اساطیر شمالی خدای روشنایی و خوشرویی است که به خاطر خوش قلبیاش مشهور است. حداقل این چیزی است که در تاریخ از او به ما رسیده. در اِدای منثور نوشتهی هنرمند و محقق ایسلندی اسنوری استورلوسون که یکی از معدود منابع معتبر دربارهی اساطیر نورس باستان است، بالدور را خدایی نسبتا منفعل نشان میدهد که نه تنها به همه محبت دارد، که همه عاشق او هستند.
با این حال شخصیت بالدور در خدای جنگ کاملا متفاوت است. علاوه بر اینکه او یکی از شخصیتهای منفی اصلی بازی است، فردی عصبی و کینهجو به تصویر کشیده شده است. البته این تغییرات شخصیتی در بالدور توانسته به چند وجهی شدن روایت داستان بازی کمک کند اما با اینحال شاید به مزاق کسانی که با اساطیر اسکندیناوی آشنایی دارند خوش نیاید.
9- طبیعت اودین
اودین، پدر و بزرگ همهی خدایان اسکاندیناوی معمولا شخصیتی تصور میشده که وجوه مثبت کاراکترش بیشتر از وجوه منفی آن است. درست است که اودین به نوعی خدای جنگ و نبرد است اما خدای شفابخشی، خرد، دانش و شاعری هم هست. در داستانهای اصلی بیشتر اودین را متکی به خود میبینیم تا اینکه خودش را درگیر و نگران بقیه کند؛ البته در صورنی که به کسی اهمیتی بدهد بینهایت نخبهگرا و خاص پسند است.
در بازی خدای جنگ با اینکه اودین به صورت فیزیکی حضور ندارد و او را نمیبینیم اما تظاهر متفاوتش را حس میکنیم. در خلال بازی تعداد زیادی اتفاق و کنش و واکنش وجود دارد که به اودین نسبت داده میشود. همهی این اتفاقات در بازی از اودین شخصیتی به شدت درگیر در مسائل، منحصر بفرد و نیشدار ساخته است.
8- یک خیانت نامشخص
یکی دیگر از تغییرات بزرگی که در شخصیت و ویژگیهای اصلی کسی در بازی ایجاد شده، مربوط به فریا است. به عنوان الههی عشق و باروری، فریا معمولا زنی معتقد به سیستم تکهمسری به تصویر کشیده نمیشود. با این همه بدان معنی نیست که نسبت به اودین خیانتکار باشد یا چیزی از عشقش به او کم بشود. در واقع فریا در خیلی از موارد عکس این موضوع را از خود نشان میدهد.
در اِدای نثور گفته شده که هر وقت اودین به جایی میرود، فریا مدام در حال گریه به خاطر دوری از شوهرش است. با توجه به اینکه اودین سفرهای تکنفرهی گاه و بیگاه زیادی دارد، فریا معمولا در حال سوگواری تصور شده است. با علم به این موارد، رفتار فریا در بازی خیلی با منطق شخصیتی سنتی او همخوانی ندارد.
7- بزرگان سهگانه!
بیشتر داستانهای اسطوره ای بزرگ، نسخهای از بزرگان سهگانه را در خود دارند. در اساطیر یونان ما زئوس، پوزیدون و هادس را داریم. نمونهی رومی این سه میشود ژوپیتر، نپتون و پلوتو. حتی در اساطیر مصر با رع، اوزیریس و هوروس طرف هستیم. اساطیر نورس هم از این قاعده مستثنی نیستند. در شمال با اودین و دو برادرش ویلی (Vili) و وِ (Ve) روبرو میشویم.
ویلی به عنوان خدای انگیزه و Ve به عنوان خدای خلاقیت تصور شده اند. هر دوی این شخصیتها میتوانستند چیزهای زیادی به شخصیتپردازی بازی خدای جنگ اضافه کنند. البته وقتی خود اودین کمترین حضور خود را در بازی دارد خیلی تعجب برانگیز نیست که چرا برادرانش از داستان حذف شده اند اما جای دوری نمیرفت اگر فقط در خلال داستان چیزی دربارهی آنها میشنیدیم.
6- مشکلات خانوادگی
شجرهنامهی خدایان نورس صرف نظر از اینکه از چه منبعی استفاده کنید، به هم ریخته و آشفته است. با این حال چند رابطهی خانوادگی استاندارد و شناخته شده وجود دارد که البته نویسندگان خدای جنگ آنها را تغییر داده اند. مثل هویت لوکی و اینکه بالدور و ثور برادران تنی معرفی میشوند.
تعداد بیشتری از این روابط وجود دارد که بازی یا آنها را کاملا نادیده میگیرد یا به شکل مشخصی آنها تغییر میدهد. برخی از مهمترین آنها را در موارد دیگر این لیست و لیست قبلیمان با شما در میان گذاشتیم. به همین دلایل است که برخی شاید معتقد باشند خدای جنگ شجرهنامهی سنتی اساطیر اسکاندیناوی را بیش از حد نادیده گرفته است.
5- به دام افتاده
با اینکه خدای جنگ در مورد سر جدا شدهی میمیر زندانی از داستانهای سنتی نورس تبعیت کرده است اما از یک جهت تغییر بزرگی در آن داده است. در اساطیر شمالی، میمیر به عنوان گروگان در اختیار یکی از قبایل دیگر خدایان قرار میگیرد. به محض ورودش، آنها سرش را جدا میکنند و به عنوان هشدار و نشانه برای اودین میفرستند!
با تغییر این داستان در بازی، مقدار زیادی از لور و حال و هوای ویژهی آن از بین رفته است. تغییر علت زندانی شدن میمیر به خشم اودین به جای اینکه او را همانطور که در داستانهای اصلی داریم به عنوان مشاور همیشگی و مورد اعتماد اودین معرفی کنیم شاید در ادامهی تغییراتی باشد که در شخصیت خود اودین ایجاد شده و پیشتر بدان اشاره کردیم.
4- عدم وجود رقابت
یکی از تاثیرات نفی عدم حضور مستقیم ثور در بازی، این بود که کریتوس با همتای خودش یعنی یک خدای جنگ شمالی تقابلی نداشت. البته درست است که در اساطیر نورس خدایان مختلفی به عنوان خدای جنگ معرفی شده اند اما این ثور است که میتواند تجلی درست خدای جنگ باشد.
نویسندگان و تیم سازنده سعی کردهاند این وظیفه را به گردن بالدور بیندازند اما این کار نتوانسته همان تاثیر را داشته باشد. بالدور هیچ وقت یک خدای جنگ نبوده و به همین دلیل پتانسیل این وظیفه را ندارد.
3- نگهبان بایفراست
یکی دیگر از شخصیتهایی که در میتوانست در خدای جنگ حضور داشته باشد، هایمدال نگهبان پل رنگین کمان است. این شخصیت برخلاف برداشتهای مدرنی که از او شده (مشخصا برداشت مارول)، یکی از خدایان آزگارد به شمار میرود.
هایمدال به عنوان یکی دیگر از پسران اودین، خدای پاسدار و نگهبان بایفراست است؛ پل رنگین کمانی که 9 قلمروی کیهانشناسی نورس را به هم مرتبط میکند. با اینکه خود بایفراست در بازی با شکوه کامل وجود دارد اما خبری از نگهبان آن نیست. شاید به این دلیل که سازندگان نمی خواستهاند تعداد شخصیتها را بیش از حد بالا ببرند.
2- سرنوشت والکریها
والکیریها جنگجویانی قدرتمند و باافتخار بودند. آنها محافظ و فرماندههان میدان نبرد به شمار میرفتند.والکیریها همچنین از جایگاههای مختلفی در شجرهنامهی موجودات معنوی برخودار بودند. دیدن این هرج و مرج و کینهای که بازی در میان چنین موجودات روحانی و والایی قرار داده واقعا ناراحت کننده است. البته درست است که والکیریها در خدای جنگ به دام افتاده محسوب میشوند و اعمالشان دست خودشان نیست. با این حال به نظر میرسد همهی ای قضایا بیشتر برای گنجاندن آنها به عنوان چند باسفایت در بازی است تا تاثیر در متن اصلی داستان.
1- چه کسی انتقام میگیرد؟
بیشتر وقایع مرگ بالدور بر اساس روایت سنتی این اتفاق، رخ داد. مادر بالدور با شنیدن پیشگوییهای مرگ پسرش، او را مورد رحمت خود قرار میدهد و بالدور به نوعی رویینتن شده و نامیرا که هیچ چیز نمیتواند به او آسیب بزند. تاثیر این به نوعی جادو تا وقتی که لوکی میفهمد تنها چیزی که میتواند به بالدور آسیب بزند چوب درخت داروش است.
اینکه آترئوس که کسی نیست جز لوکی، بالدور را با همان چوب زخمی میکند بسیار خوب بود. با این حال به نظر میرسد که سازندگان مرگ او را به عنوان نشانهای برای شروع رگناروک در نظر گرفته اند. یکی از مواردی که از داستان حذف شده این است که برادر بالدور یعنی والی سعی میکند به سرعت انتقام مرگ او را بگیرد. وجود این قسمت در بازی میتوانست خیلی جالب باشد.