روانشناسی مطالعه علمی ذهن و رفتار است.روانشناسی یک رشته پیچیده است و شامل بسیاری از زمینه های زیر می شود تا در زمینه هایی مانند توسعه انسانی، ورزش، سلامت، بالینی، رفتار اجتماعی و فرآیندهای شناختی، مطالعه شود.
روانشناسی واقعا یک علم جدید است و بیشترین پیشرفت در 150 سال گذشته را داشته است . با این حال، ریشه آن را می توان به یونان باستان، 400 – 500 سال قبل از میلاد نسبت داد که با تاکید بر فلسفه بود، و متفکرانی مانند سقراط تأثیرگذار بودند و افلاطون، که به نوبه خود بر ارسطو تاثیر گذاشت.
فلسفه در مورد بسیاری از موضوعات مورد مطالعه روانشناسی مدرن، مانند حافظه ، اراده آزاد، جاذبه و غیره مورد بحث قرار گرفت.
در روزهای اولیه روانشناسی، دو دیدگاه غالب نظری وجود داشت. یک روانشناس آمریکایی به نام ویلیام جیمز (1910-1842) روشی را به کار گرفت که به آن به عنوان کارکردگرایی شناخته شد.او استدلال کرد که ذهن دائما در حال تغییر است و بی معنی است که از آن بعنوان بلوک های از تجربه نام برد.
در عوض، تمرکز باید بر این باشد که چگونه و چرا یک ارگانیسم چیزی را انجام می دهد. پیشنهاد شد که روانشناسان باید علت اصلی رفتار و ذهن را جستجو کنند. فرآیندهای این تأکید بر علل و پیامدهای رفتاری بر روانشناسی معاصر تأثیر گذاشته است.
ساختارگرایی نامی است به رویکردی با بنیان گذاری ویلهلم وودت داده شد.این اصطلاح از ادوارد تیتچنر، یک روانشناس آمریکایی بود که توسط Wundt آموزش دیده بود. ساختارگرایی به روش درون نگری آموزش دیده، متکی به روش تحقیقاتی بود که به موجب آن موضوعات مربوط به آنچه در ذهنشان اتفاق می افتاد در حین انجام یک کار خاص انجام می شد. با این حال، این روش به عنوان روش غیرقابل اعتماد شناخته شد، زیرا تجربیات و گزارشات مربوط به موضوعات تحقیقاتی بیش از حد متفاوت بود.
Wundt یکی از شخصیت های مهم در تاریخ روانشناسی است زیرا او اولین آزمایشگاه اختصاصی روانشناسی را در سال 1879 باز کرد و باز شدن آن معمولا به عنوان آغاز روانشناسی مدرن به حساب می آید. وودت مهم بود، زیرا او با تجزیه و تحلیل کارهای ذهن با استفاده از روشهای عینی و استاندارد شده روانشناسی را از فلسفه جدا کرد.
از آنجا که روانشناسی یک علم است، برای بررسی علل رفتار با استفاده از روش های سیستماتیک و عینی برای مشاهده، اندازه گیری و تجزیه و تحلیل، حمایت از تفاسیر نظری، تعمیم، توضیحات و پیش بینی تلاش می کند.
دیدگاه های کلاسیک معاصر در روانشناسی برای اتخاذ این استراتژیها، رفتارگرایی بود که از وابستگی آنها به آزمایش آزمایشگاهی کنترل شده و رد هر نیروی غیرمنتظره یا ناخودآگاه به عنوان علت رفتار مشهور بود. و بعد، روانشناسی شناختی این رویکرد علمی دقیق آزمایشگاهی را نیز پذیرفت.
روانشناسی با دامنه وسیع آن، طیف وسیعی از پدیده ها را بررسی می کند: یادگیری و حافظه، احساس و ادراک ، انگیزه و احساسات، تفکر و زبان، شخصیت و رفتار اجتماعی، هوش، رشد کودک، بیماری روانی و خیلی بیشتر.
علاوه بر این، روانشناسان این موضوعات را از دیدگاه های روانشناختی تکمیلی بررسی می کنند.هر رویکرد روانشناختی بر اساس یک مجموعه مشترک از مفروضات چگونگی رفتار افراد، اهمیت و مطالعه آن است.بعضی مطالعات بیولوژیکی دقیق مغز را انجام می دهند، بعضی دیگر به بررسی نحوه پردازش اطلاعات می پردازند.عده ای نقش تکامل را تحلیل می کنند، و دیگران نیز تاثیر فرهنگ و جامعه را بررسی می کنند.
9 دلیل علمی برای استفاده از بنتونیت خاک رس برای سلامتی و زیبایی
15 نکته و رازهای سلبریتی ها برای درخشندگی و سلامت پوست
راهنمای کامل تقویت لهجه ایتالیایی برای اینکه مثل یک بومی باشید
یادگیری زبان انگلیسی به کمک اخبار با ۱۰ خبرنامه و نرم افزار کاربردی
ارزیابی بحرانی
کوهن (1962) استدلال می کند که یک رشته تحصیلی تنها به طور قانونی می تواند به عنوان یک علم در نظر گرفته شود، اگر بیشتر طرفدارانش به یک چشم انداز رایج یا پارادایمی مشترک شوند.
کوهن معتقد است که روانشناسی هنوز پیش پارادایمی است، در حالی که دیگران بر این باورند که انقلاب های علمی پیش از این نیز تجربه کرده اند (ساختارگرایی وودت که توسط رفتارگرایی واتسون جایگزین شده است، به جای پردازش اطلاعات).
روانشناسی واقعا یک علم جدید است و بیشترین پیشرفت در 150 سال گذشته را داشته است . با این حال، ریشه آن را می توان به یونان باستان، 400 – 500 سال قبل از میلاد نسبت داد که با تاکید بر فلسفه بود، و متفکرانی مانند سقراط تأثیرگذار بودند و افلاطون، که به نوبه خود بر ارسطو تاثیر گذاشت.
فلسفه در مورد بسیاری از موضوعات مورد مطالعه روانشناسی مدرن، مانند حافظه ، اراده آزاد، جاذبه و غیره مورد بحث قرار گرفت.
در روزهای اولیه روانشناسی، دو دیدگاه غالب نظری وجود داشت. یک روانشناس آمریکایی به نام ویلیام جیمز (1910-1842) روشی را به کار گرفت که به آن به عنوان کارکردگرایی شناخته شد.او استدلال کرد که ذهن دائما در حال تغییر است و بی معنی است که از آن بعنوان بلوک های از تجربه نام برد.
در عوض، تمرکز باید بر این باشد که چگونه و چرا یک ارگانیسم چیزی را انجام می دهد. پیشنهاد شد که روانشناسان باید علت اصلی رفتار و ذهن را جستجو کنند. فرآیندهای این تأکید بر علل و پیامدهای رفتاری بر روانشناسی معاصر تأثیر گذاشته است.
ساختارگرایی نامی است به رویکردی با بنیان گذاری ویلهلم وودت داده شد.این اصطلاح از ادوارد تیتچنر، یک روانشناس آمریکایی بود که توسط Wundt آموزش دیده بود. ساختارگرایی به روش درون نگری آموزش دیده، متکی به روش تحقیقاتی بود که به موجب آن موضوعات مربوط به آنچه در ذهنشان اتفاق می افتاد در حین انجام یک کار خاص انجام می شد. با این حال، این روش به عنوان روش غیرقابل اعتماد شناخته شد، زیرا تجربیات و گزارشات مربوط به موضوعات تحقیقاتی بیش از حد متفاوت بود.
Wundt یکی از شخصیت های مهم در تاریخ روانشناسی است زیرا او اولین آزمایشگاه اختصاصی روانشناسی را در سال 1879 باز کرد و باز شدن آن معمولا به عنوان آغاز روانشناسی مدرن به حساب می آید. وودت مهم بود، زیرا او با تجزیه و تحلیل کارهای ذهن با استفاده از روشهای عینی و استاندارد شده روانشناسی را از فلسفه جدا کرد.
از آنجا که روانشناسی یک علم است، برای بررسی علل رفتار با استفاده از روش های سیستماتیک و عینی برای مشاهده، اندازه گیری و تجزیه و تحلیل، حمایت از تفاسیر نظری، تعمیم، توضیحات و پیش بینی تلاش می کند.
دیدگاه های کلاسیک معاصر در روانشناسی برای اتخاذ این استراتژیها، رفتارگرایی بود که از وابستگی آنها به آزمایش آزمایشگاهی کنترل شده و رد هر نیروی غیرمنتظره یا ناخودآگاه به عنوان علت رفتار مشهور بود. و بعد، روانشناسی شناختی این رویکرد علمی دقیق آزمایشگاهی را نیز پذیرفت.
روانشناسی با دامنه وسیع آن، طیف وسیعی از پدیده ها را بررسی می کند: یادگیری و حافظه، احساس و ادراک ، انگیزه و احساسات، تفکر و زبان، شخصیت و رفتار اجتماعی، هوش، رشد کودک، بیماری روانی و خیلی بیشتر.
علاوه بر این، روانشناسان این موضوعات را از دیدگاه های روانشناختی تکمیلی بررسی می کنند.هر رویکرد روانشناختی بر اساس یک مجموعه مشترک از مفروضات چگونگی رفتار افراد، اهمیت و مطالعه آن است.بعضی مطالعات بیولوژیکی دقیق مغز را انجام می دهند، بعضی دیگر به بررسی نحوه پردازش اطلاعات می پردازند.عده ای نقش تکامل را تحلیل می کنند، و دیگران نیز تاثیر فرهنگ و جامعه را بررسی می کنند.
9 دلیل علمی برای استفاده از بنتونیت خاک رس برای سلامتی و زیبایی
15 نکته و رازهای سلبریتی ها برای درخشندگی و سلامت پوست
راهنمای کامل تقویت لهجه ایتالیایی برای اینکه مثل یک بومی باشید
یادگیری زبان انگلیسی به کمک اخبار با ۱۰ خبرنامه و نرم افزار کاربردی
ارزیابی بحرانی
کوهن (1962) استدلال می کند که یک رشته تحصیلی تنها به طور قانونی می تواند به عنوان یک علم در نظر گرفته شود، اگر بیشتر طرفدارانش به یک چشم انداز رایج یا پارادایمی مشترک شوند.
کوهن معتقد است که روانشناسی هنوز پیش پارادایمی است، در حالی که دیگران بر این باورند که انقلاب های علمی پیش از این نیز تجربه کرده اند (ساختارگرایی وودت که توسط رفتارگرایی واتسون جایگزین شده است، به جای پردازش اطلاعات).